پاي يک کامپيوترِ گيجم، سر ِ من درد مي کند به جُنون
کارگرهاي شهرداري را مي بَرَد سمت روستا کاميون
خواهرم شعر مي شود از لَب، بغل دوست دخترش هر شَب
من به خود فکر مي کنم اغلب توي حمّام گريه با صابون
دست تو: چوب و کـُلت و چوبه يِ دار البته شورت خانُمت به کِنار
که مساوي تر از مني اِنگار پيش چشمانِ بسته يِ قانون
خسته از مغز ِ خالي و پُرها، مُشت مي کوبَمت به آجرها
پيکِ خالي! بگو به دکترها: زخم ما رُشد مي کند بِه دَرون
سورِ بالا و جشنِ پايين ها، در عَزا و عروسيِ اينها
بوق گوساله ها و ماشين ها سر ِ چي بود؟ چند قطره يِ خون
هه چند قطره يِ خون
بچّه ماهي خيالِ دريا داشت، گاو هم دوستانِ خود را داشت
آنچه اندازه ي خودم جا داشت پُشتِ مَن بود و خانه يِ حَلزون
دست بُردن به مَتن قُرآن ها، خَبَر خودکشيِ ميدان ها
پخش سانديس در خيابان ها، بازيِ مــوز بود با ميمون
حذف مو و تنِ زنِ تختي، کَشف يک جور راحت از سختي
بحث در مُعضلات خوشبختي، سِريال جديدِ تِلويزيون
دير کرديم و باز هم زود است... عشق، يک کافه غَرقِ در دود است
فصل آغاز قصّه اين بودست: شَرح کاندوم خريدنِ مَجنون
راهسازي براي ويرانه، جنگ يک مُشت مَست و ديوانه
خنده يِ گرگ هايِ در خانه، اشکِ تمساح هايِ در بيرون
نه دِلت مي برد مرا نه صِدات خسته ام آه از تمامِ جهات
دلخوشم به کُدام راهِ نِجات؟ منِ زيرِ کتاب ها مدفون
منِ زيرِ کتاب ها ، ها مَدفون
مَدفون
مَدفون
هرچه از هيچ رنج مي بُردم، بُغض خود را به زور ميخوردم
داشتَم ذرّه ذرّه ميمردم پُشت اين عکس هايِ گوناگون
پُشت اين عکس هايِ گوناگون
پُشت اين عکس هايِ گوناگون
منِ زيرِ کتاب ها مدفون
هرچه در شهر اِتفاق اُفتاد، رَفت دنيا به باد يا با باد
باز دَر تو اِدامه خواهم داد... از تو اي شعر ، واقعاً ممنون
واقعاً ممنون
واقعاً ممنون
واقعاً ممنون
واقعاً ممنون
واقعاً ممنون
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها: <-TagName->

بازديد : بار

1:8 | سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:
,
نویسنده : nashenass2013